سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 369 ، بازدید دیروز: 411 ، کل بازدیدها: 13094699


صفحه نخست      

چه خلاف سر زد از ما که درِ سرای بستی؟

بدست علیرضا بابایی در دسته تاریخ : 100/2/21 ساعت : 11:58 صبح

 

 

چه خلاف سر زد از ما که درِ سرای بستی؟

برِ دشمنان نشستی، دلِ دوستان شکستی

 

سرِ شانه را شکستم به بهانه‌ی تطاول  

که به حلقه‌حلقه زلفت نکند درازدستی

 

ز تو خواهشِ غرامت نکند تنی که کشتی  

ز تو آرزوی مرهم نکند دلی که خستی

 

کسی از خرابه‌ی دل نگرفته باج هرگز  

تو بر آن خراج بستی و به سلطنت نشستی

 

به قلمروی محبت درِ خانه‌ای نرفتی  

که به پاکی‌اش نرفتی و به سختی‌اش نبستی

 

به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم  

ز غرور ناز گفتی: که مگر هنوز هستی؟

 

ز طوافِ کعبه بگذر، تو که حق نمی‌شناسی  

به در کنشت منشین تو که بت نمی‌پرستی

 

تو که ترکِ سر نگفتی ز پی‌اش چگونه رفتی؟  

تو که نقدِ جان ندادی ز غمش چگونه رستی؟

 

اگرت هوای تاج است ببوس خاک پایش

  که بدین مقامِ عالی نرسی مگر ز پستی

 

مگر از دهانِ ساقی مددی رسد وگرنه  

کس از این شرابِ باقی نرسد به هیچ مستی

 

مگر از عذار سر زد خطِ آن پسر فروغی  

که به صد هزار تندی ز کمند شوق جستی

 

#فروغی_بسطامی


دیگر اشعار :
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن